ذکـــــر ِ دلـــــ ...

...دلم مرده... قبول... ای مسیح من.. یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن

ذکـــــر ِ دلـــــ ...

...دلم مرده... قبول... ای مسیح من.. یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن

ذکـــــر ِ دلـــــ ...

بسم الله الرحمن الرحیم
مثل کویرِ تشونه
و آن کودک ها...
تشنه ی محبتت بودم
به پیروی از عمویت
خلاف عهد نکردم تا به امروز
تا نزدیک چشمه رفتم ها ، اما
راستش
نخوردم
میدانی
"چشمه ی ما بازار بود و تحریم اقتصادی"
قول میدهم آقا....
ننوشم آب...
فکر نکنی تنهایی ها
یا فقط 72 نفر
یا مردم بخاطر اقتصادشان...
نه نه...
آّقا...
اصلا هنوز که تحریم ها زیاد نشده..
آب را هم حتی تحریم کنند
به پیشواییه عمویت
میمانیم
تا آخر این راه میمانیم
تو فقط
غصه نخور
تو فقط دیگر
قسم نده به آبرویت
تو فقط دیگر نگو ناقص...
تو فقط
دست هایت را
مثل علی رضا
روی سر ما هم بکش
بابا....

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم..

 

http://www.ya-hidar.loxblog.com/upload/y/ya-hidar/image/%D8%AD%D8%B1%D9%85.jpg

 

 

فــــَـــردا.. 

 

حُسَین(ع)

 

حُ سَین میــــــشَوَد...

 

نـَـه نـَـه...

 

میــــــشـَـوَد...

 

حُ سَ ی ن ...

 

پ.ن: امون از دل زینب.......

 

الامان الامان الامان..................................

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۲ ، ۱۳:۴۰

بسم الله الرحمن الرحیم

 

http://s4.picofile.com/file/7947763866/fopxer.jpg

 

دلت ک گیر باشد...

 

بی هیچ بهانه...

 

دلگیــــــــــــر ، میشوی...

...

 

دلت که

            گیر

                         باشد...

 

...

 

پ.ن1: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا...

 

پ.ن2: این روزا خیلی دلم میگیره.. برات.. آقا...

 

۷۳ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۱

بسم الله الرحمن الرحیم
 

 

http://dl.aviny.com/karikator/mozoei/hijab/kamel/112.jpg



تاریک ه تاریک شده باشد.. بدجور شلوغ باشد تمام بانک های این شهر شلوغ...
نیاز داشته باشی همین حالا ب هر قدر پولی ک باقی مانده درعابر بانک های این شهر شلوغ.. 

چادرت را محکم بپیچی دور خودت و حرکت کنی.. بانک به بانک.. خیابان به خیابان..

 


برسی به عابر بانکی که از همهمه ی مردم بفهمی  انگار در این، باقی مانده هنوز پولی...
 


قبل تو مردی باشد..
 


برود پشت عابر بانک پولش را بکشد و بخواهد کارت ب کارت کند..  نرود انگار.. با اکراه سرتا پایت را نگاهت کند و با بی میلیه تمام بگوید بروی تا  دوباره بگیرد شماره کارت را...
 


اما  قبل از حرکتت خانومی بیاید بالا پشت عابر بانک.. مات و مبهوت نگاهش کنی و بگویی مگر نوبتی نیست!داد بکشد و  توهین کند و تو اصلا نفهمی برای چه..!!!!   محکومت  کند برای گناهی ک اصلا نمیدانی چیست.. !!!!   و باز بگوید شما ، "چادری ها" ، خسته کرده اید مارا.. و تو تازه بفهمی ک دلیل این همه توهین ها همان تکه پارچه ی مشکی ست..
 


 لبخند بزنی و سکوت کنی..  و شاید کمی بغض... سرت را بندازی پایین درست روی شانه های چادرت تا حرف هایش تمام شود.. دعا کنی زودتر پولش را بکشد و برود..

 


هی از بی ادبی بگوید و بگوید ک چادری ها...
  مثل تیر برنده ای باشد این حرفش ک تا اعماق وجودت را میسوزاند.. گللویت را.. چشمت را... حتی دلت را...  تو هی لبت را بگذی که...

 


. بگوید و بگوید و به خیالش کوچک کند تو را .. تو را نه.. به خیالش چادر ه تو را..  پولش را بکشد و طعنه بزند و برود..
و تو سرت همچنان پایین باشد...

 


آن مردی ک با اکراه جایش را به تو داده بود.. با لبخند نگاهت کند و بگوید که تاریک است و تو بروی نوبتش را.. سرت را بالا بیاوری ، اما.. یک لحظه انگار کمرت از بار امانت روی دوشت  خم شود.. و  تازه بفهمی تمام آن کوچک کردن ها آن حرف ها،  برای خودش ماند.. مثل روسیاهی برای ذغال..

 


و فقط  توبعد..  بمانی و یه حس آرامش.. تو بمانی و بار امانت... تو بمانی و یک تکه پارچه ی مشکی...
 

 


موقع برگشت نم نم باران ببارد ، عمیق و عمیق تر نفس بکشی ، هوا را نه..  عطر چادرت را..  نه...  خود ه چادرت را استشمام کنی..


پ.ن: آن روز بود ک فهمیدم سکوت چقدر عظیم است و چ فریادی ست این صداقت ه سکوتی ک دنیایی از حرف ها را در آغوش کشیده است...



 

۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۳۳

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آقا..

 

دلم برای تو تنگ است...

 

بگو چه چاره کنم؟؟...

 

:(

http://media.afsaran.ir/siRKey_535.jpg

 

 

 

بلیط ماندن ، مانده روی دست های من

 

در این همه مسافر حرم.. نبود جای من...

 

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/07/06/13910706090240201_PhotoL.jpg

 

۲۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۴۸