ذکـــــر ِ دلـــــ ...

...دلم مرده... قبول... ای مسیح من.. یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن

ذکـــــر ِ دلـــــ ...

...دلم مرده... قبول... ای مسیح من.. یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن

ذکـــــر ِ دلـــــ ...

بسم الله الرحمن الرحیم
مثل کویرِ تشونه
و آن کودک ها...
تشنه ی محبتت بودم
به پیروی از عمویت
خلاف عهد نکردم تا به امروز
تا نزدیک چشمه رفتم ها ، اما
راستش
نخوردم
میدانی
"چشمه ی ما بازار بود و تحریم اقتصادی"
قول میدهم آقا....
ننوشم آب...
فکر نکنی تنهایی ها
یا فقط 72 نفر
یا مردم بخاطر اقتصادشان...
نه نه...
آّقا...
اصلا هنوز که تحریم ها زیاد نشده..
آب را هم حتی تحریم کنند
به پیشواییه عمویت
میمانیم
تا آخر این راه میمانیم
تو فقط
غصه نخور
تو فقط دیگر
قسم نده به آبرویت
تو فقط دیگر نگو ناقص...
تو فقط
دست هایت را
مثل علی رضا
روی سر ما هم بکش
بابا....

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

قوانین را برهم زده ام من انگار

آخر

رنگ رخساره ی من

 

تنها اسلحه

 

برای مخفی کردن سر درونم است ...

۱۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۰

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شاید فکر کرده بودند

 

نیزه هم

 

تشنگی میگیرد...

 

که نیزه به خوردش دادند...

 

هان؟

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۵

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یادت هست.. اوج گرما بود ... آتش انگار میبارید از زمین..

 

اما

 

تو حتی

 

آب آب نگفتی اما..

 

هل من ناصر را چرا...

 

یعنی آب هم نبود ، نبود  ، یار اما...

 

شاهد هم مهدی ات 

 

آب دارد اما  ، یار...

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۳

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیشب روضه خواند روضه خوان اما دل من بیشتر..  مقتل میرفت فقط...

 

بین در و دیوار میرفت فقط..

 

موقع برگشت بارانی بارید که من اسمش را گذاشتم هدیه ی خدا اشک آسمان و رحمت تمام... محشر است اصلا.. تلفیق اشک چشم و اشک آسمان...

 

بماند که چد و چه نشد زیر آن باران ...

 

بماند که چ حسی بود وقتی چادر خیست را با دست میگرفتی..  بماند که سلام هی حتی مطلع الفجر بود تا سحر...  بماند که قطرات باران چه طور میخوردند روی صورت و ... روضه.. دعا.. فرج.. بماند که آرامش.. قدم زدن وقتی... بماند این ها همه بماند...

 

از روضه ی دیشب جانی نماند برایم.. 

 

کاش میرفت جانم ...اما ...   نرفت.. :(

 

این هم بماند با آن بماند ها برای آقایم...  بروند همه ی حس های خوب برای آقایم...  درد میخواهیم ما..  درد بده خدا..  مصیبت بده خدا...  تا شرمنده ی زینب (س) نباشم این روز ها...  غربت بده خدا..  تا...

 

 

بغض نوشت:

جان دگرم بخش که این جان که تو دیدی

چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد...

 

 

۱۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

لعنتی دلم

 

با هر چیزی که

 

کنار میایم

 

لج میکند انگار اصلا!

 

این دلم...

 

پ.ن1: دعوای دیرینه دارد گویا با عقل...

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۸