ذکـــــر ِ دلـــــ ...

...دلم مرده... قبول... ای مسیح من.. یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن

ذکـــــر ِ دلـــــ ...

...دلم مرده... قبول... ای مسیح من.. یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن

ذکـــــر ِ دلـــــ ...

بسم الله الرحمن الرحیم
مثل کویرِ تشونه
و آن کودک ها...
تشنه ی محبتت بودم
به پیروی از عمویت
خلاف عهد نکردم تا به امروز
تا نزدیک چشمه رفتم ها ، اما
راستش
نخوردم
میدانی
"چشمه ی ما بازار بود و تحریم اقتصادی"
قول میدهم آقا....
ننوشم آب...
فکر نکنی تنهایی ها
یا فقط 72 نفر
یا مردم بخاطر اقتصادشان...
نه نه...
آّقا...
اصلا هنوز که تحریم ها زیاد نشده..
آب را هم حتی تحریم کنند
به پیشواییه عمویت
میمانیم
تا آخر این راه میمانیم
تو فقط
غصه نخور
تو فقط دیگر
قسم نده به آبرویت
تو فقط دیگر نگو ناقص...
تو فقط
دست هایت را
مثل علی رضا
روی سر ما هم بکش
بابا....

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
آخرین نظرات

گوش کن با لب خاموش سخن میگویم..

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
 

 

http://dl.aviny.com/karikator/mozoei/hijab/kamel/112.jpg



تاریک ه تاریک شده باشد.. بدجور شلوغ باشد تمام بانک های این شهر شلوغ...
نیاز داشته باشی همین حالا ب هر قدر پولی ک باقی مانده درعابر بانک های این شهر شلوغ.. 

چادرت را محکم بپیچی دور خودت و حرکت کنی.. بانک به بانک.. خیابان به خیابان..

 


برسی به عابر بانکی که از همهمه ی مردم بفهمی  انگار در این، باقی مانده هنوز پولی...
 


قبل تو مردی باشد..
 


برود پشت عابر بانک پولش را بکشد و بخواهد کارت ب کارت کند..  نرود انگار.. با اکراه سرتا پایت را نگاهت کند و با بی میلیه تمام بگوید بروی تا  دوباره بگیرد شماره کارت را...
 


اما  قبل از حرکتت خانومی بیاید بالا پشت عابر بانک.. مات و مبهوت نگاهش کنی و بگویی مگر نوبتی نیست!داد بکشد و  توهین کند و تو اصلا نفهمی برای چه..!!!!   محکومت  کند برای گناهی ک اصلا نمیدانی چیست.. !!!!   و باز بگوید شما ، "چادری ها" ، خسته کرده اید مارا.. و تو تازه بفهمی ک دلیل این همه توهین ها همان تکه پارچه ی مشکی ست..
 


 لبخند بزنی و سکوت کنی..  و شاید کمی بغض... سرت را بندازی پایین درست روی شانه های چادرت تا حرف هایش تمام شود.. دعا کنی زودتر پولش را بکشد و برود..

 


هی از بی ادبی بگوید و بگوید ک چادری ها...
  مثل تیر برنده ای باشد این حرفش ک تا اعماق وجودت را میسوزاند.. گللویت را.. چشمت را... حتی دلت را...  تو هی لبت را بگذی که...

 


. بگوید و بگوید و به خیالش کوچک کند تو را .. تو را نه.. به خیالش چادر ه تو را..  پولش را بکشد و طعنه بزند و برود..
و تو سرت همچنان پایین باشد...

 


آن مردی ک با اکراه جایش را به تو داده بود.. با لبخند نگاهت کند و بگوید که تاریک است و تو بروی نوبتش را.. سرت را بالا بیاوری ، اما.. یک لحظه انگار کمرت از بار امانت روی دوشت  خم شود.. و  تازه بفهمی تمام آن کوچک کردن ها آن حرف ها،  برای خودش ماند.. مثل روسیاهی برای ذغال..

 


و فقط  توبعد..  بمانی و یه حس آرامش.. تو بمانی و بار امانت... تو بمانی و یک تکه پارچه ی مشکی...
 

 


موقع برگشت نم نم باران ببارد ، عمیق و عمیق تر نفس بکشی ، هوا را نه..  عطر چادرت را..  نه...  خود ه چادرت را استشمام کنی..


پ.ن: آن روز بود ک فهمیدم سکوت چقدر عظیم است و چ فریادی ست این صداقت ه سکوتی ک دنیایی از حرف ها را در آغوش کشیده است...



 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۳۱

نظرات  (۱۶)

سلام علیکم :
به وبلاگ شوق وصال دعوت می شوید
با حدود دو ماه تاخیر در به روز کردن وبلاگ  این سایت شروع به گذاشتن مطالب بسیار ارزنده کرده است.
این وبلاگ با دو مطلب جدید منتظر شما دوستان و ایده هاتون  است .
وبلاگ شما هم بسیار عالی بود.
یا حق
 التماس دعای فراوان
منتظر شما دوستان هستیم

۱۴ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۲۸ حسام محرابیان

سلام بزرگوار.

خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی و منو از نظرت بی بهره نزاری...

به روزم

خییییییلی زیبا بود
ممنون ...
۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۵۴ سید سعید باباییان
سلام همسنگری ...
ان شالله که همیشه خوب باشی ...
مدت زیادی بود که نبودم ...
ینی ... لایق نبودم ...
الحمدلله دوباره فعالیتمو تو بلاگ شروع کردم ...
ایندفه یه بلاگ زدم...یه مقدار تو مدیریتش، تفاوت هست...حالا ان شالله خودت میای میبینی...
آدرسشم ... اینه ...
www.hamsangari.blog.ir 
راستییییییی ...
بلاگ قبلیمو(st-babaeian) پاک کردم ...
تو این بلاگم لینکتو گذاشتم ...
ان شالله اگه قابل میدونی، لینکه جدیدمو تو صفحه ی خودت بذار ...
ممنونم ...
برام دعا کن ...

+ یازهرا(سلام الله علیکِ)
خدا به داد آنهایی که روبنده میزنند برسد...
۱۴ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۶ غریبه غریب
سلام بسیار ممنون

بروزم
سلام
بدون شرح7....

یا علی
۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۰ خانم چادری
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خدا خیرتون بده...
میراث زهرا لایق سر هر کسی نیست
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم

امیدوارم لایق میراث مادرمون باشیم...
ا سلام
دعوتید به 

*زنان هم جنگیدند... *

http://zareh.blog.ir/post/113

یا علی.
۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۴:۱۶ بی نشون ...

مطلبو که میخوندم واقعا نفسم تو سینه حبس شده بود

 

مشکل آنها حجابت بود

گاهی

برای آنان غیر قابل تحملی

گرچه..

آسمانیان خریدار تواند

....

تقدیم به شما

یا علی.

...............

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم


مشکل آنها همون یک تکه پارچه ی مشکی...

خیلی خیلی ممنونم...
۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۴:۱۵ بی نشون ...

مطلبو که میخوندم واقعا نفسم تو سینه حبس شده بود

 

مشکل آنها حجابت بود

گاهی

برای آنان غیر قابل تحملی

گرچه..

آسمانیان خریدار تواند

....

تقدیم به شما

یا علی.

۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۳:۴۴ فاطمه (یاس)
عالی بود
خیلی عالی

۰۱ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۵ ✜خـادم المهدی✜
'دقیقا همین وقتها
÷ر از حرفم و میگویم....بیخیال

مرحبا
خدا عزت بهتون بده
ممنونم از حضورتون
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم

پر از حرفم و میگویم...

عالی بود عزیزم..  خدا ب چادرمون عزتی داده ک باعث عزت ما ب واسطه ی چادر هم شده...  خدا بهمون عزت بده

ممنونم از حضورتون عزیزم
۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۹:۰۳ کــربــ بلایی محـــــبــــــــ
سلام خداقوتــــــــــ
ممنون از اینکه اومدی !!!
دلم برات تنگ شده بووود و منتظر بودم به خونه کوچولوم بیای !!!
خیلی دلتنگ امام رضام !
دعا کن 23 مهر مشهدالرضا باشم روز تولدم !
پارسال مرز مهران امسال پیش امام رئوف ...
التماس دعا
یازهرا کربـــــ بلاانشاالله
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم

آخی منم همینطور خانم نویسنده ی عزیزم.. :)

ای جااان.. خوشا ب سعادتت.. منم خیلی دوس داشتم تولدم مشهد میبودم اما نشد:(

محتاجم ب دعا خانومی
سلام
آفرین...سکوت بزرگترین فریاد است..

 اما میهمانید به


یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">