بسم الله الرحمن الرحیم
یادت هست؟ چقدر ازت خواستم بیا و دستم را بگیر..
اصلا مرا ببر پیش خودت.. جدای این همه بنده ت...
هی گفتی صبر کن صبر کن صبر...
باشد...
حرفی نیست...
اما خدا
وقتی خواستی مرا به زور ببری پیش خودت
تلافی میکنم
هی میگویم
صبر کن صبر کن صبر...
گله نداد آنچه که عوض داد...
قبول؟
بسم الله الرحمن الرحیم
خواستم کنارم باشی..
نخواستی..
گفتی کنار که هیچ میشوم نزدیک تر ازرگ گردنت...
باشد...
قبول
فقط یادت باش
جهنم که آتش نمیزند منی را که نزدیک تر از رگ گردنم خداست...
مگر نه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند انسان اشرف مخلوقات است!
نفی میکنم!
من انسان زاده ام و..
اشرف تر از من...
آن کبوتر دور حرمت است آقا..
که من لایق همنشینی ات نبودم و او بود...
پ.ن: قربون کبوترای حرمت امام رضا...
بسم الله الرحمن الرحیم
تو میدانی چه دردیست؟
درد داشته باشی و محرم نه....
من دانسته بودم..
از خاطرم رفته دردهایش
این است که اکنون
قدر محرمم را نمیدانم...
پ.ن:السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا... محرم تمامــــــــ درد هایمــ
بسم الله الرحمن الرحیم
احساسم باز فتوا داده است!
شنیده ای؟
میگوید:
رگ گردنم هم که باشی باز فاصله داری از من... همه جا هم که باشی... باز کنارم نیستی انگار...
میدانی.. آخر احساس میکنم مدتیست کمرنگ شده ای...
فقط هستی که باشی!
....
