بسم الله الرحمن الرحیم
قوانین را برهم زده ام من انگار
آخر
رنگ رخساره ی من
تنها اسلحه
برای مخفی کردن سر درونم است ...
بسم الله الرحمن الرحیم
قوانین را برهم زده ام من انگار
آخر
رنگ رخساره ی من
تنها اسلحه
برای مخفی کردن سر درونم است ...
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید فکر کرده بودند
نیزه هم
تشنگی میگیرد...
که نیزه به خوردش دادند...
هان؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یادت هست.. اوج گرما بود ... آتش انگار میبارید از زمین..
اما
تو حتی
آب آب نگفتی اما..
هل من ناصر را چرا...
یعنی آب هم نبود ، نبود ، یار اما...
شاهد هم مهدی ات
آب دارد اما ، یار...
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب روضه خواند روضه خوان اما دل من بیشتر.. مقتل میرفت فقط...
بین در و دیوار میرفت فقط..
موقع برگشت بارانی بارید که من اسمش را گذاشتم هدیه ی خدا اشک آسمان و رحمت تمام... محشر است اصلا.. تلفیق اشک چشم و اشک آسمان...
بماند که چد و چه نشد زیر آن باران ...
بماند که چ حسی بود وقتی چادر خیست را با دست میگرفتی.. بماند که سلام هی حتی مطلع الفجر بود تا سحر... بماند که قطرات باران چه طور میخوردند روی صورت و ... روضه.. دعا.. فرج.. بماند که آرامش.. قدم زدن وقتی... بماند این ها همه بماند...
از روضه ی دیشب جانی نماند برایم..
کاش میرفت جانم ...اما ... نرفت.. :(
این هم بماند با آن بماند ها برای آقایم... بروند همه ی حس های خوب برای آقایم... درد میخواهیم ما.. درد بده خدا.. مصیبت بده خدا... تا شرمنده ی زینب (س) نباشم این روز ها... غربت بده خدا.. تا...
بغض نوشت:
جان دگرم بخش که این جان که تو دیدی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد...
بسم الله الرحمن الرحیم
لعنتی دلم
با هر چیزی که
کنار میایم
لج میکند انگار اصلا!
این دلم...
پ.ن1: دعوای دیرینه دارد گویا با عقل...